همهچیز دربارهی همهچیز
بادی خنک میوزد و برگهای تر و تازه و بارانخورده را به حرکات موزونی دعوت میکند. بلبلان خوشآهنگ در میان شاخسار درختان پرمیوه در رفت و آمدند ( یا بالعکس ).
مردم در فضایی صمیمی در کمال احترام به یکدیگر، قدم برمیدارند و در هر قدم بذر شکری میکارند.
کسبهی محترم اجناس رنگارنگ را به مردم تعارف میکنند و با خواهش و تمنّا جیبهای مردم را از اجناس مرغوب تولید داخل میانبارند و هیچ پولی هم طلب نمیکنند.
همه خیابانها خلوت است و گاه دوچرخهسواری که آهنگی زیبا را با سوت مینوازد، سکوت خیابان را به ترنّم ترانهای میهمان میکند.
بنگاههای معاملات ملکی خلوت است و تنها گاه غریبهای که به شهر میآید، به آنها سر میزند و در همان اوّلین بنگاه، به سرعت خانهای را با اجاره ماهی یک شاخه گل سرخ و پیشپرداخت یک لبخند دریافت میکند. بقیه مردم شهر هم که همهشان خانه دارند.
مردم همه از سر کار یکراست به خانههایشان میآیند و شاد و راحت زندگی میکنند و کسی چند جا کار نمیکند و خلاصه آنقدر وضع خوب میباشد که نگو.